در فصلی که شاهد یکی از کمرونقترین دورههای اکران بودیم و فیلمها یکی پس از دیگری در گیشه شکست خوردند، اولین ساخته بلند سینمایی رضا عطاران در سهروز نزدیک به 130میلیون تومان فروخته که رقم قابل توجهی محسوب میشود. خوابم میآد اثری کمدی است و از آخرین فیلم کمدی که در گیشه به کارگردانی مناسبی دست پیدا کرده بود زمان زیادی میگذرد. وضعیت فروش فیلمهای کمدی آنقدر ضعیف بود که بسیاری از کارشناسان اعلام کردند، مردم دیگر از دیدن کمدی اشباع شدهاند که البته تعبیر درستتر و کاملترش این بود که مخاطب دیگر رغبتی به تماشای کمدی سخیف ندارد؛ صفتی که در مورد خوابم میآد با وجود دوپارگی و ضعف در سکانسهای پایانی صدق نمیکند. در خوابم میآد، بار عمده شوخیها بر دوش عطاران و اکبر عبدی است که در این فیلم نقش یک پیرزن را بازی کرده است. این فیلم در حال حاضر 20سالن در اختیار دارد و قرار است بر تعداد سینماهایش افزوده شود. در این روزهای کسادی گیشه حالا همه سینماداران علاقهمندند این کمدی مفرح را اکران کنند.
این میتواند یک پایان خوش برای روزهای آخر فصل بهار قلمداد شود ولی وقتی آمار فروش بقیه فیلمها را در نظر بگیریم میبینیم که اوضاع سینماها همچنان بحرانی است. «دوستی از جنس آتش» آخرین ساخته زندهیاد امیر قویدل که پس از سالها ماندن در نوبت اکران چند وقتی است بر پرده سینماها آمده در نزدیک به دوهفته تنها 20میلیون تومان فروخته است. دوستی از جنس آتش قرار بوده فیلمی پرتعلیق و برخوردار از مؤلفههای سینمای وحشت باشد اما عملا یک کمدی ناخواسته از کاردرآمده که با ضعفهای فراوان ساختاریاش، جایی برای تأمل باقی نمیگذارد و طبیعی است که مخاطب علاقهای به تماشایش نشان ندهد.
فیلمهایی از نوع دوستی از جنس آتش معمولا در ایام برگزاری جشنواره فجر که کمتر کسی رغبت به اکران فیلمش دارد، به نمایش درمیآیند ولی شرایط غیرطبیعی سینما کار را به جایی کشانده که چنین فیلمی در فصل بهار میتواند در یک گروه سینمایی اکران عمومی شود.
«قفس طلایی» به کارگردانی محمد زریندست دیگر فیلم روی پرده است که با 12 سالن در 9روز نمایش به فروشی معادل 45میلیون تومان دست پیدا کرده است. فیلمی که امین حیایی را در نقش اصلیاش دارد و بخشهایی از آن در آمریکا فیلمبرداری شده یکی دیگر از شکستخوردههای فصل بهار است. قفس طلایی به روایت سازندگانش با یک میلیارد تومان هزینه تولید شده و در خوشبینانهترین حالت با فروش 200میلیون تومانی با گیشه خداحافظی خواهد کرد؛ یعنی رقمی معادل یکچهارم هزینه تولیدش.
«چک» به کارگردانی کاظم راستگفتار بسیار کمتر از انتظارها فروخت. با نمایش این فیلم در سیامین جشنواره فیلم فجر به نظر میرسید که چک یکی از امیدهای اکران سال91 باشد. ماجرا آنقدر از سوی کارشناسان اکران، جدی گرفته شد که حتی دو پخشکننده معتبر بر سر دراختیارگرفتن حق پخش این فیلم تا پای مجادله با یکدیگر نیز پیش رفتند. چک که حالا تعداد سینماهایش به ششسالن کاهش یافته در 33روز اکران نزدیک به 300میلیون تومان فروخته است. در شرایطی که برخی اصرار دارند که در سینمای ایران سوژه، باعث اقبال عمومی میشود نه حضور ستاره، فیلم چک که سوژه جالب توجهی دارد با ترکیب بازیگرانی که بیشتر مناسب تلهفیلم هستند تا یک فیلم سینمایی، نتوانست به فروش قابل توجهی دست پیدا کند. راستگفتار پیش از این فیلمهای پرفروشی را کارگردانی کرده بود که در همه آنها بازیگران شاخص، ضعفهای داستان و کمرمق بودن مایههای کمدی را پوشش میدادند و این بار که با فیلمنامهای فکر شده و کارگردانی قابل قبولی مواجه هستیم بازیگری وجود ندارد که تماشاگر به خاطرش به سینما برود. یکی دیگر از عواملی که میگویند در اقبال تجاری فیلمها نقش دارد، موفقیتهای جشنوارهای است.
فیلم «روزهای زندگی» به عنوان فاتح سیمرغهای جشنواره سیام که در تبلیغاتش نیز بیش از هر چیز بر این نکته تأکید میکرد با وجود آنکه اثر ارزشمندی نیز در حوزه سینمای دفاع مقدس است، در پایان سیوسومین روز اکرانش تنها 230میلیون تومان فروخته است. هرچند ابراهیم شیخطادی در یک صعود قابل توجه موفق شده یکی از فیلمهای خوب و مؤثر سینمای دفاع مقدس را کارگردانی کند. حمید فرخنژاد و هنگامه قاضیانی در نقش دو پزشک این فیلم هم حضور قابل قبولی دارند و صحنههای جنگی فیلم هم با مهارت کارگردانی شده اما هیچ کدام از اینها باعث نشد تا روزهای زندگی روزهای خوبی را در گیشه سپری کند.
«آزمایشگاه» اولین فیلم بلند حمید امجد نیز یک کمدی رمانتیک است که سازندهاش کوشیده آن را با لحن کمدیهای بیلی وایلدر کارگردانی کند. این فیلم در 10روز، 90میلیون تومان فروخته است که رقم متوسطی محسوب میشود. از بین فیلمهایی که از ابتدای سال91 اکران عمومی شدهاند فقط فیلمهای «گشت ارشاد»، «قلادههای طلا» و «نارنجیپوش» مورد توجه تماشاگران قرار گرفتهاند و خوابم میآد هم که در روزهای آخر خرداد به نمایش درآمده را باید جزو فهرست فیلمهای اکران تابستان دانست.
مجموعهای از اتفاقات که حاصل سیاستگذاری غلط شورای صنفی اکران در چیدمان فیلمها بود، به التهاب شرایط اکران انجامید و در نهایت کار به جایی رسید که بهار سال91 یکی از ناامیدکنندهترین فصلهای اکران در سالهای اخیر شد. گیشه خلوت فصل بهار باعث تعمیق بحران ریزش مخاطب نیز شد.